کد مطلب: ۶۹۰۱
تعداد بازدید: ۱۴۷
تاریخ انتشار : ۲۸ آبان ۱۴۰۲ - ۱۰:۴۹
شرح زیارت جامعه کبیره | ۵۵
همان‌طور كه انبياء(ع) از طريق ارتباط با عالم غيب وحی تشريعی را می‌گيرند و ابلاغ می‌كنند، ائمّه‌ی دین(ع) نيز از طريق ارتباط با عالم غيب وحی تبيينی را می‌گيرند و به تشريح و تبيين وحی تشريعی می‌پردازند و اين هر دو نوع وحی احتياج به صفت عصمت دارد تا مصون از سهو و خطا در اخذ و ابلاغ باشد.

مفهوم و مصداق اعلای بقیّة ‌الله


وَ اَهْلِ الذِّکْرِ وَ اُولِی الْاَمْرِ، وَ بَقِیَّةِ اللهِ


«[سلام و درود و تحیّت و عرض مودّت به آستان اقدس آن بزرگواران و امامانی که] اهل‌الذّکر، اولی‌الامر و بقیّة‌الله‌اند».


مفهوم بقیّة‌ الله


بقیّة ‌الله يعنی باقيمانده از حجّت‌های خدا که برای هدایت آدمیان از جانب خدا آمده و رابط خدا و عالم انسان بوده‌اند. آن بزرگواران يكی بعد از ديگری آمدند و ارتباط خدا و انسان را تحكيم كردند و رفتند تا نوبت نبوّت ختمیّه رسید و بعد از آن حضرت نیز اوصیای بزرگوارش، ائمّه‌ی معصومین(ع) همان کار را انجام می‌دهند و ارتباط خدا و عالم انسان را تحکیم می‌کنند.


وحی تشريعی و وحی تبيينی


البتّه، ارتباط با عالم ربوبی از طريق وحی تشريعی، پس از رحلت حضرت خاتم‌الانبياء(ص) به پايان رسيده است وليكن اين ارتباط از طريق وحی تبيينی برقرار است و ائمّه‌ی معصومین(ع) از اين طريق ارتباط با عالم غيب دارند و شريعت ختمیّه را تبیین می‌کنند.
همان‌طور كه انبياء(ع) از طريق ارتباط با عالم غيب وحی تشريعی را می‌گيرند و ابلاغ می‌كنند، ائمّه‌ی دین(ع) نيز از طريق ارتباط با عالم غيب وحی تبيينی را می‌گيرند و به تشريح و تبيين وحی تشريعی می‌پردازند و اين هر دو نوع وحی احتياج به صفت عصمت دارد تا مصون از سهو و خطا در اخذ و ابلاغ باشد.
اوصيای رسول خدا و ائمّه‌ی هدی(ع) يكی پس از ديگری آمدند و همين كار را انجام دادند تا نوبت به حضرت خاتم الاوصيا رسيد كه وجود اقدس آن حضرت هم‌اكنون در همين عالم طبع زنده است و ارتباط خدا و عالم انسان را برقرار می‌سازد؛ البتّه، هر یک از امامان معصوم(ع) در زمان خودشان بقیّة ‌الله و حجّت باقی خدا بوده‌اند و اکنون عنوان بقیّة ‌الله به معنای واقعی‌اش منطبق بر وجود اقدس امام حجّة‌بن‌الحسن ـ عَجَّلَ اللهُ تَعالی فَرَجَهُ الشَّریفَ ـ است.
کلمه‌ی بقیّة ‌الله در قرآن در قصّه‌ی حضرت شعیب‌(ع) آمده است كه قومش طاغی و عاصی بودند و گناه بزرگشان تطفيف* و کم‌فروشی در معامله بود. حضرت شعيب(ع) آن‌ها را تهديد و تحذير می‌كرد و می‌فرمود:
وَ یا قَوْمِ أوْفُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْاَرْضِ مُفْسِدِینَ؛[1]
«مراقب باشيد! در خريد و فروشتان كم نگذاريد و خيانت نكنيد و توليد فساد در زمين نكنيد».
بَقِیَّتُ اللهِ خَیْرٌ لَکُمْ إنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ...؛[2]
«آنچه از جانب خدا [پس از خودداری از کسب‌های حرام و از طريق كسب حلال برای شما] باقی می‌ماند [اگر چه كم باشد] همان برای شما خير است [و مايه‌ی رحمت و بركت] اگر از اهل ايمان به خدا و روز جزا باشيد...».
در آیه‌ی شریفه، مقصود از بقیّة ‌الله، برحسب تفسیر، همان مال حلالی است که از کسب حلال برای انسان باقی می‌ماند.


مصداق اعلای بقیّة ‌الله


تأویلاً مصداق اعلا و اجلای بقیّة‌ الله، اولیای خدا و ائمّه‌ی هدی(ع) و بالاخصّ حضرت امام عصر ـ عَجَّلَ اللهُ تَعالی فَرَجَهُ الشَّریفَ ـ هستند که در روایت آمده است:
اَوَّلُ ما یَنْطِقُ بِهِ الْقائِمُ حِینَ خَرَجَ هذِهِ الْآیَة (بَقِیَّتُ اللهِ خَیْرٌ لَکُمْ إنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ...)؛
اوّلين سخنی كه حضرت قائم موقع ظهور اظهار می‌كند، تلاوت همين آيه است و بعد می‌فرمايد:
اَنَا بَقِیَّة اللهِ وَ حُجَّتُهُ وَ خَلیفَتُهُ عَلَیْکُمْ؛
«من بقیّة ‌الله و حجّت و جانشین او هستم».
و ديگران نيز در مقام عرض سلام به آن حضرت می‌گويند:
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقیَّة اللهِ فِی اَرْضِهِ؛[3]


اهل ذكر بودن، خصيصه‌ی دیگر اهل بیت(ع)


از خصايص اهل بيت(ع) اين است كه اهل‌الذكّرند.
اهل يعنی بستگان. بستگان هر كسی اهل او هستند و هر كسی وابسته به كاری است، می‌گوييم اهل آن كار است. ائمّه(ع) اهل ذكر و بستگان ذكرند و ذكر در قرآن به چند معنا آمده است: اوّلاً، خود قرآن است، چنانكه می‌فرمايد:
إنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إنَّا لَهُ لَحافِظُونَ؛[4]
«ما خودمان ذكر [قرآن] را نازل كرديم و خودمان نگه‌دارنده‌ی آنیم».
پس قرآن ذكر است؛ يعنی يادآوری ‌کننده است و غافلان را متوجّه و مرده‌دلان را زنده می‌سازد و خاندان رسول(ع) نيز اهل قرآن و عالم به حقايق مكنون آن هستند.
إنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ * فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ * لا یَمَسُّهُ إلاَّ الْمُطَهَّرُونَ؛[5]
«...تنها مطهّرون هستند که تماسّ با [حقایق آسمانی] قرآن دارند».
حال، آن مطهّرون كيانند؟
...إنَّما یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً؛[6]
«...همانا اهل بيت نبوّت هستند كه به خواست خدا مطهّر به طهارت مطلقند».
بنابراين:
...فَسْئَلُوا أهْلَ الذِّکْرِ إنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛[7]
«...[به سراغ اهل ذكر و بستگان قرآن برويد و] آنچه را نمی‌دانيد از اهل ذكر بپرسيد».
يعنی، درِ خانه‌ی ديگران (ابوحنيفه و شافعی و احمدحنبل و مالكی و...) نرويد كه جمعی رفتند و اين امّت واحده‌ی اسلامی‌ را متفرّق و همچون گوشت قربانی قطعه‌قطعه كردند.
اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد...؛
لعنت بی‌پايان خدا بر آن ناكسانی كه اوّلين ظلم را به قرآن و اهل بيت رسالت(ع) روا داشتند و عجب بلايی بر سر اسلام و مسلمين آوردند. انسان وقتی به مكّه می‌رود، آن جمعیّت‌های عظيم را می‌بيند كه چگونه از صراط مستقيم حقّ منحرفشان كرده‌اند و هنوز هم مانند بتی برای دنباله‌روهايشان هستند و به فرموده‌ی قرآن:
...وَ اُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ...؛[8]
«...دلبستگی به گوساله را به خورد جانشان داده‌اند...».
آن‌گونه كه نمی‌شود از درونشان بيرون كشيد، تا زمان ظهور مصلح كلّ كه كجی‌ها مستقيم گردد. حاصل آن‌كه، برای فهم حقايق قرآن به سراغ ديگران نرويد، تنها اهل بيت رسول(ع) هستند كه اهل‌الذّكرند.
اَهْلُ الْبَیْتِ اَدْرِی بِما فِی الْبَیْتِ؛
صاحبخانه بهتر می‌داند كه در خانه چه [خبر] هست. دزد سرزده وارد شده چه می‌فهمد كه در خانه چه هست و چه نيست؟ قرآن در خانه‌ی اينان نازل شده است و مخاطبان اصلی قرآن رسول و خاندان رسول(ع) هستند.
اِنَّما یَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ؛
تنها، مخاطب اصلی قرآن آگاه از محتويات قرآن است، نه ديگران كه بايد از مخاطب اصلی بپرسند تا از حقيقتی آگاه گردند.


معنای ديگر ذكر، وجود مقدّس رسول اكرم(ص)


معنای ديگر ذكر در قرآن خود رسول اكرم(ص) است، چنان‌كه می‌خوانيم:
...فَاتَّقُوا اللهَ یا اُولِی الْاَلْبابِ الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أنْزَلَ اللهُ إلَیْکُمْ ذِکْراً * رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللهِ مُبَیِّناتٍ...؛[9]
در اين آيه، بنابر بعضی تفاسير، كلمه‌ی رسولاً در اصطلاح اهل ادب، عطف بيان برای ذكر است؛ يعنی خود رسول ذكر است و قهراً خاندان رسول(ع) نيز اهل ذكرند. بنابراين، کلمه‌ی ذكر در قرآن، هم به معنای قرآن هم به معنای رسول آمده و اهل‌بيت(ع) نيز، هم اهل ذكر به معنای قرآنند هم اهل ذكر به معنای رسول؛ يعنی هم اهل قرآنند هم اهل رسول؛ قرآن و رسول بستگانی به معنای واقعی جز امامان(ع) ندارند.


مقام اولی‌الامر از نگاه قرآن كريم


اُولِی الْاَمْرِ؛
«صاحبان فرمان».
ما چند آيه را كه كنار هم بگذاريم، مقام «اولی‌الامر» روشن می‌شود. در یک آيه آمده است:
...قُلْ إنَّ الْاَمْرَ کُلَّهُ لِلّهِ...؛[10]
«... بگو حقيقت آن‌كه، امر [و فرمان] همه از آن خداست».
در عالم، فرمان، فرمان خداست. امّا امر و فرمان خدا چيست؟
إنَّما أمْرُهُ إذا أرادَ شَیْئاً أنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ؛[11]
فرمان خدا اين است كه هر چه را بخواهد، به او می‌گويد موجود باش، او هم موجود می‌شود. زمام ايجاد هر چيز در دست اوست.
(...أنْ تَقُومَ السَّماءُ وَ الْاَرْضُ بِأَمْرِهِ...؛[12]
«...آسمان‌ها و زمين به امر او برپاست...».
(...وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأمْرِهِ...؛[13]
«...خورشيد و ماه و ستارگان مسخّر فرمان خدا هستند...».
آنگاه می‌گويد:
وَ جَعَلْناهُمْ أئِمَّة یَهْدُونَ بِأَمْرِنا...؛[14]
«پيشوايانی كه ما امامشان قرار داده‌ايم، به امر ما هدايت می‌كنند...».
همان امری که:
إنَّ الْاَمْرَ کُلَّهُ لِلّهِ؛
«به تحقیق، [اختیار] همه‌ی امور متعلّق به خداست».
همان امری كه شمس و قمر و ديگر ستارگان مسخّر آن امرند، همان امری كه آسمان‌ها و زمين بر آن استوارند، همان امری که:
إذا أرَدْناهُ أنْ نَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ؛[15]
آری، آن فرمان را به دست امامان داده‌ايم كه (یَهدونَ بِاَمْرِنا)؛ لذا امامان(ع) اولی‌الامرند و چون اولی‌الامرند، اطاعت از آن‌ها واجب است، همان گونه كه اطاعت از خدا و رسول(ص) واجب است، چنان‌كه در آيه هم كنار خدا و رسول خدا(ص) قرار گرفته‌اند:
یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أطِیعُوا اللهَ وَ أطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ...؛[16]
«ای ايمان‌آورندگان، اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد رسول و اولی‌الامر [امامان معصوم(ع)] از ميان خودتان را...».
بزرگان در مقام اثبات عصمت امامان(ع) به این آیه‌ی شريفه نيز استناد می‌كنند كه اطاعت از اولوالامر را به طور مطلق واجب كرده است و همين وجوب اطاعت مطلق از فرمان او كاشف از عصمت اوست؛ زيرا اگر جايزالخطا باشد، در صورت ارتكاب گناه، اطاعت از او مستلزم تناقض می‌شود، چون از آن جهت كه گنهكار است، اطاعت از او جايز نيست و از آن جهت كه اولوالامر است، اطاعت از او واجب است.


خودآزمایی


1- مفهوم بقیّة‌ الله را توضیح دهید.
2- وحی تشريعی و وحی تبيينی را تعریف کنید و بیان کنید امام(ع)‌ از چه نوع وحی بهره می‌برند؟
3- امر و فرمان خدا چيست؟

پی نوشت ها

[1]ـ سوره‌ی هود، آیه‌ی 85.
[2]ـ همان، آیه‌ی 86.
[3]ـ تفسیر نورالثقلین، جلد 2، صفحه‌ی 392، حدیث 194.
[4]ـ سوره‌ی حجر، آیه‌ی 9.
[5]ـ سوره‌ی واقعه، آیات 77 تا 79.
[6]ـ سوره‌ی احزاب، آیه‌ی 33.
[7]ـ سوره‌ی نحل، آیه‌ی 43.
[8]ـ سوره‌ی بقره، آیه‌ی 93.
[9]ـ سوره‌ی طلاق، آیات 9 و 10.
[10]ـ سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 154.
[11]ـ سوره‌ی یس، آیه‌ی 82.
[12]ـ سوره‌ی روم، آیه‌ی 25.
[13]ـ سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 54.

[14]ـ سوره‌ی انبیاء، آیه‌ی 73.
[15]ـ سوره‌ی نحل، آیه‌ی 40.
[16]ـ سوره‌ی نساء، آیه‌ی 59.


دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: